زاینده رود و پل هایش از نگاه سفرنامه نویسان خارجی
به گزارش عاشقان علم الکترونیک، چه زمانی که زاینده رود طغیان می کرد و آبش تا روی پل های اصفهان می رسید، چه زمانی که پل ها و بستر رودخانه محل گذر عابران شد، هیچ گاه زاینده رود و پل هایش از مسافران خارجی خالی نشد.
زاینده رود بزرگ ترین رودخانه در مرکز فلات ایران بوده است. مرکز شدن اصفهان در زمان صفوی و توسعه ارتباط با جهان غرب موجب شد تا مسافران خارجی زیادی به شهر آمده و از این رودخانه دیدن نمایند. سی و سه پل، طولانی ترین پل زاینده رود، پل خواجو، که خیلی ها آن را زیباترین پل زاینده رود می دانند، و پل شهرستان، قدیمی ترین پل زاینده رود، پل های معروفی هستند که در سفرنامه های خارجی به وفور درباره شان نوشته اند. در ادامه گزارش های مسافران خارجی درباره زاینده رود و آن سه پل معروف را با هم مرور می کنیم.
زاینده رود
پیترو دلاواله، جهانگرد ونیزی، در سال 1617 میلادی زاینده رود را توصیف نموده است:
خیابان را رودخانه ای قطع می نماید که عمق آن زیاد نیست و از ترکیب هزاران جویبار، که از کوهستان های نزدیک سرازیر می شوند، به وجود آمده است. فرق این رودخانه با سایر رودخانه های دیگر جهان این است که بعد از طی مسافتی به شعبات بسیار کوچک تقسیم می گردد و بدون اینکه آب آن به دریا بریزد، در زمین فرو می رود.
تاورنیه، سیاح فرانسوی، در زمان سلطنت شاه صفی (1629 تا 1642 میلادی) به اصفهان سفر کرد. او درباره زاینده رود نوشته:
این رودخانه، مثل بیشتر رودهای ایران، قابل کشتی رانی نیست اما برای اصفهان یاری بزرگی است. شاه عباس می خواست زاینده رود و کارون را به یکدیگر وصل کند اما عمرش وفا نکرد و جانشینانش هم نقشه او را تعقیب نکردند. برای این کار صنعت و علم مهندسان اروپایی لازم بود. اگر این خیال بزرگ صورت می گرفت، زمین های اصفهان آبادترین و حاصل خیزترین قطعات روی زمین می شد. اما حالا آن رودخانه بی فایده از زمین های بی آب و علف و نمکزار می گذرد و به هدر می رود.
رودخانه زاینده رود در زمستان طغیان می نماید ولی تابستان آبش به قدری کم می گردد که به جای عبور از پل ها می توان به آب زد. در چند کیلومتری بالای اصفهان، چندین نهر از آن سوا می نمایند که برای کشت و زرع مزارع و باغ ها می برند. بدون این نهرها هیچ زراعتی در آن حول و حوش به عمل نمی آید.
چاه های بسیاری در اصفهان هست که به مقدار کافی آب برای آبیاری از آن ها بیرون نمی آید؛ آب رودخانه خیلی بهتر است. قحطی آب، که در همه ایران عمومیت دارد، سبب شده که در اداره و تقسیم آن منتهای دقت به عمل آید و آب به قیمتی گران فروخته می گردد. سِمت مدیریت آب یکی از مشاغل پرسود دربار است که به شاه فایده بسیار می رساند. هر کس آن شغل را بخواهد باید پیشکش گزافی بدهد.
سانسون، مبلغ مسیحی و جهانگرد فرانسوی، در سال 1683 میلادی درباره رودخانه زاینده رود می نویسد:
بستر زاینده رود بسیار وسیع است. سنگ و ریگی که رودخانه از کوه های سرچشمه می گیرد به سرعت سرازیر می گردد و موجب می گردد بستر رودخانه تغییر کند. هروقت رودخانه طغیان می نماید، بستر زاینده رود در فضای وسیعی عوض می گردد. در فصل زمستان زاینده رود بسیار زیبا است اما انقدر از آن برای آبیاری زمین ها نهر جدا شده که آب رودخانه در تابستان خشک می گردد.
چون آب زاینده رود برای آبیاری دشت وسیع اصفهان کافی نیست، شاه عباس قصد داشت آب کوهرنگ را که در چند کیلومتری بالای اصفهان قرار گرفته است به آب زاینده رود وصل کند. آقای ژنه (Genest)، مهندس فرانسوی، مسئول پیوند دادن این دو رود بود و مین های لازم برای از میان برداشتن کوه را نیز فراهم نموده بود اما شیخ علی خان، که در آن وقت وزیر بود، مانع کار شد؛ چون محدود بودن کشت باعث می شد همواره برای غله خود مشتری داشته باشد.
انگلبرت کمپفر، جهانگرد آلمانی، نیز در سال 1683 درباره نظام آبیاری اصفهان گفت:
زاینده رود در بستری عریض که عمق چندانی هم ندارد روان است. اصفهان با وجود این رودخانه است که طراوت و آبادی دارد. قسمتی از رود برای تأمین آب استخرها و حوض های بی شمار قصرها و خانه ها مصرف می گردد. در آنجا گاه آب به صورت فواره هایی به آسمان می جهد که موجب لذت بینندگان می گردد ولی اغلب آب آرام و راکد در حوض ها قرار گرفته است. وجود آن برای شستشوهایی که از طرف دین مقرر شده (وضو و غسل و طهارت و ...) لازم است. گویا هر سال حدود یک صد کودک در این حوض ها خفه می شوند.
ژان اوتر (Jean Otter) فرانسوی در نیمه قرن هجدهم درباره زاینده رود نوشت:
گرچه زمین اصفهان خشک است اما در همه جای آن آب در عمق کم وجود دارد. درازای زاینده رود 150 کیلومتر است که در بین اصفهان و جلفا از زیر یک پل سنگی به نام سی و سه پل می گذرد و در سرانجام در مرداب گاوخونی فرو می رود. اگر به این رودخانه نام زاینده رود داده اند، به خاطر زایش آن در راستا جریان است. در تابستان ها از آب آن به مقدار ای گرفته می گردد که دیگر چیزی نمی ماند و بی آنکه پاها خیس شوند می توان از آن گذشت. به خاطر حاصلخیزی ای که رودخانه برای زمین های اطراف دارد، به آن رودخانه زر نیز می گویند.
اوژن فلاندن فرانسوی در سال 1219 خورشیدی از باور های مردم نسبت به زاینده رود نوشته است:
ایرانی ها بر این عقیده اند که پس از پنهان شدن آب زنده رود، دوباره در زمین های کرمان ظاهر می گردد و به دریای هند می ریزد. اما هیچ دلیلی برای اثبات این ادعا ندارند.
دکتر ویلز انگلیسی در سال 1249 شمسی از طغیان زاینده رود می گوید:
طغیان زاینده رود اغلب آن چنان سریع و ناگهانی است که تمام نظام تقسیم آب را به هم می ریزد. در این هنگام در مدت کمتر از یک ساعت ارتفاع آب بیش از یک متر بالا می آید، تنه درختان بزرگ را کنده و با خود می برد. ضمن آن، تعداد زیادی از مردم اصفهان مسرور و هیجان زده روی پل های بزرگ بر فراز رود جمع می شوند با ایجاد سروصدا و هیاهو به دیدن می ایستند. پس از یکی دو روز سیلاب فرو می نشیند و آب زنده رود دوباره زلالی و پاکی اش را به دست می آورد. آب زنده رود مایه آبادی و سرسبزی منطقه و زندگی مردم پرتلاش آن است.
گردشگر هلندی در دی ماه 95 از تجربه دوچرخه سواری اش در امتداد زاینده رود نوشته است:
در ایستگاه اتوبوس با ارائه کارت شناسایی می توانید دوچرخه رایگان بگیرید و در امتداد زاینده رود دوچرخه سواری کنید. پیدا کردن راستا راحت است؛ در هر دو طرف رودخانه راستاهای خوبی برای دوچرخه سواری وجود دارد. راستا 35 کیلومتری پیشنهادی ام این است که از سی و سه پل آغاز نموده و به سمت پل آتشگاه حرکت کنید (حتی می توانید از آتشکده هم دیدن کنید). آنگاه از کرانه جنوبی رود به سمت اصفهان برگردید (پارک ناژوان).
در جنوب شهر می توانید به سمت پل شهرستان رفته و از آنجا به سی و سه پل برگردید. برترین زمان برای دوچرخه سواری شاید در فصل بهار باشد که رودخانه آب دارد. در دیگر زمان ها عموماً خشک است.
سی و سه پل
پیترو دلاواله سپس به توصیف سی و سه پل می پردازد:
روی این رودخانه پلی وجود دارد که تماماً از آجر ساخته شده و عرض آن از تمام پل های رم بیشتر است و طول آن حداقل سه تا چهار برابر آن پل ها است. معماری این پل به طرز عجیبی انجام گرفته و دو طرف آن طاق نماهایی وجود دارد که مردم از زیر و بالای آن عبور می نمایند. آنچه بیشتر نظر ایشان را جلب می نماید راهروهای پل است که تقریباً هم سطح قرار گرفته و زمزمه آب در طبقه زیرین پل به خصوص در تابستان های گرم بسیار خوش آیند است.
به علاوه، نزدیک پل و در جهتی که آب جریان دارد دیوار کوچکی از سنگ قرار داده اند تا آب از روی آن سرازیر گردد و صورت آبشار کوچکی را به خود بگیرد. این چشم انداز نیز در حد خود بسیار زیبا است.
تاورنیه در توصیف زاینده رود و پل الله وردی خان می نویسد:
روی رودخانه زاینده رود چهار پل بسته شده است. پلی که در وسط خیابان چهارراه ایجاد می نماید به پل الله وردی خان، که بانی آن بوده، موسوم است. این پل را پل جلفا نیز می گویند. پل تماماً از سنگ و آجر بنا شده و سطح آن به یک مقدار است. دو طرف آن از وسطش پست تر است و زیر آن چندین چشمه و طاق کم ارتفاع هست که از سنگ ساخته شده. در دو کناره پل راهرویی به طول امتداد پل دیده می گردد.
اشخاصی که می خواهند هواخوری نمایند وقتی که خیلی گرم نباشد از بالای سقف راهروها عبور می نمایند. اما گذرگاه معمولی از زیر آن راهروها است که هوای لطیف و خنک از آن ها داخل راهرو می گردد. فضای وسط پل مخصوص عبور گاری و چهارسرانجام است. یک گذرگاه دیگر هم دارد که در تابستان و موقع کمی آب از آن می گذرند و آن از میان خود رودخانه است؛ تخته سنگ هایی نزدیک هم در عرض رودخانه قرار دارند که می توان، بدون اینکه پاها تر شوند، از روی آن ها رد شد.
از طریق راه پله هایی می توان به راهروهای پایین پل رفت. در دو طرف راه پله ها نرده محافظ کشیده اند که از افتادن جلوگیری می نمایند. به راستی که این پل از روی صنعت و استادی بنا شده و می توان گفت قشنگ ترین شاهکار بین بناهای ایران است. اما نمی توان آن را به محکمی پن نف/پونت نئوف (Pont Neuf) پاریس دانست.
سه پل دیگر هم روی این رودخانه بنا شده که یکی بالاتر از پل جلفا و دوتای دیگر پایین دست آن هستند. پل اول خیلی ساده ولی برای ارامنه بسیار راحت است؛ زیرا از روی آن پل راه میان بر زده برای کسب و کار خود به شهر رفت و آمد می نمایند. اگر این پل نبود می بایست کل شهر را دور می زدند.
کنت دو سرسی (Le Comt de Sercey)، سفیر فرانسوی، در سال 1218 شمسی به ایران آمد. او اشاره کوتاهی به سی و سه پل دارد:
از روی پل زیبایی، که روی زاینده رود زده شده، عبور کردیم. این پل با راهروهای طاق دارش یکی از زیباترین ساختمان های این شهر است و به نظر من از آثاری است که در میان ملت های پیشرفته و متمدن دیده می گردد.
ارنست هولتزر (Ernst Holtzer) آلمانی در سال 1242 شمسی درباره پل های اصفهان نوشت:
چهار پل عمده بر فراز زاینده رود وسیله ارتباط بین دو کرانه هستند. دو پل وسطی به نام های پل الله وردی خان و پل خواجو یا پل چهارباغ به دلیل سبک ساختمان محکم و فوق العاده زیبایشان جلب توجه می نمایند و در جلوه و جلای چشم انداز اصفهان مقام برجسته ای دارند. پل بالایی، به نام پل مارنان، به این زیبایی نیست اما از لحاظ ارتباط بین محله های پرجمعیت کرانه راست و بالای رودخانه مفید است.
پل شارستان از سه پل دیگر فاصله دارد. این پل در محلی بسیار مناسب ساخته شده اما از آن به خوبی نگهداری ننموده اند. چون قسمت شرقی شهر روز به روز بیشتر رو به ویرانی می رود، در سال های اخیر از اهمیت این پل کاسته شده است. یک پل کوچک هم شمال پل خواجو ساخته اند که برای عبور پیاده ها است.
چارلز ریچاردز انگلیسی (1878 - 1932) از حال و هوای پل های اصفهان گفته است:
غروب که می گردد، طاق های پل ها مثل صحنه تئاتر نمایشنامه های بزرگ می شوند با این تفاوت که هرکدام از طاق ها نمایش جداگانه خود را دارند. در این طاق های هلالی شکل، مردان جوان درباره زن های آینده خود، که زیبایی های آن ها در پشت نقاب های ضخیم و چادر پنهان شده، می اندیشند. آن ها فقط در شب عروسی است که اجازه دارند همسر خود را برای اولین بار ببینند و سلیقه پدر و مادر خود را بستایند.
مسافر استرالیایی در اردیبهشت 97 از این بزرگ ترین پل زاینده رود یاد نموده است:
زاینده رود خشک است و نبود آب در روز توی ذوق بزند اما هنگام غروب و شب فضای پل رویایی است. به من گفته اند پل پوتراجایا (Putrajaya) در مالزی با الهام از سی و سه پل ساخته شده است.
پل خواجو
تاورنیه: یکی از آن دو پلی که زیر دست پل جلفا واقع شده از بناهای شاه عباس دوم است. پل خواجو به سبک پل جلفا ولی قشنگ تر ساخته شده و ویژگی هایی دارد که آن دیگری ندارد: وسط پل فضای شش گوش وسیعی هست که به منزله اسکله رودخانه شده است. در دو خیابان منتهی به این پل دو عمارت قشنگ برای شاه ساخته اند؛ زیرا در این نقطه رودخانه از همه جا مسطح تر و آبش عمیق تر و باصفا و خوش چشم انداز تر است.
یکی همین صفا و چشم انداز خوش رودخانه و دیگری نزدیکی به محله زرتشتیان موجب شد که شاه عباس در این محل پلی بسازد. او می خواست با ساخت این پل رفت و آمد زردشتیان به شهر را آسان کند تا دیگر به خیابان چهارباغ بزرگ نروند.
ویلز: به هنگام طغیان، برترین نقطه برای دیدن پل خواجو و اتاقک های غرفه مانند طبقه دوم آن است. این پل بی نظیر و در عین حال زیبا و باشکوه قسمت مخروبه شهر اصفهان را به ناحیه هفت دست وصل می نماید. رودخانه ای که در هشت ماه سال آرام است ناگهان همانند اژدهایی که از خوابی آشفته سر برداشته باشد خروشان و پیچان از جا کنده می گردد و از میان طاق های زیرین پل آغاز به جلو رفتن می نماید.
بدنه اصلی این پل تاریخی روی همین طاق ها راسخ است که در دو طرف دارای غرفه های زیبا و محکمی برای نظاره نمایندگان به امواج است. طاق های زیرین پل از طریق راه پله هایی محکم به داخل این غرفه ها مربوط می گردد. به هنگام طغیان شدید آب، اغلب امواج لجام گسیخته و خروشان آن تا میان غرفه ها سرمی کشند و همه راه پله ها را در میان می گیرد. به ندرت آب تا سطح محکم و سنگ فرش پل هم بالا می آید و مردمان به دیدن ایستاده را وادار به وحشت و فرار می نماید.
در این هنگام با فشار تمام و صدایی همانند صدای آبشار از آن سمت رو به پایین می ریزد که با صدای فریاد هیجان و شادی مردم همراه می گردد. شدت برخورد امواج طی سالیان دراز قسمتی از لبه های سطح پل را خراب نموده و با خود برده و تا حدود زیادی از زیبایی آن کاسته است.
بارتولد روس در اواخر قرن نوزدهم درباره پل خواجو نوشت: از جمله پل هایی که درست پایین پل الله وردی خان است و برای مراوده با سایر نقاط حومه شهر واقع شده از همه زیباتر و عالی تر پل خواجو یا پل بابارکن الدین است. از این پل به محلی که در قدیم به گبرستان مشهور و مسکن زردشتی ها بود می رفتند.
گردشگر انگلیسی در تیر 96 از تجربه اش هنگام بازگشت آب به زاینده رود نوشته است:
ما درست روزی که سد را باز کردند و آب پس از نه ماه به زاینده رود سرازیر شد در پل خواجو بودیم. انگار که تمام شهر داشتند جشن می گرفتند؛ چای می نوشیدند و زیر طاق های پل آواز می خواندند. فقط ما آنجا خارجی بودیم که عین آدم های مشهور مدام به سمتمان می آمدند. پل خواجو ستاره ای در آن مکان بود. سازه اش باشکوه است که در شب بهتر هم می گردد.
پل شهرستان
چارلز ریچاردز: از پنج پل اصفهان، دو پل زاینده رود را در بر می گیرند؛ یکی در بالا که بعد از سی و سه پل قرار گرفته و دیگری در جنوب پل خواجو واقع شده است. این پل دوم بر اثر مراقبت نکردن خراب و ویران شده به طوری که هنگام شب عبور از آن خطرناک است. در روز، شترها و الاغ ها و اشخاص پیاده می توانند با احتیاط از آن بگذرند. حفره بزرگی در مرکز جاده وجود دارد که از آنجا می توان دید که چقدر آب زیر پل هست.
این پل قدیمی مثل پل های جنگی قبل از اختراع بمب است. طاق های پل مانند آب رودی که از زیر آن ها می گذرد ناراسخ و بی تناسب است. اکنون تعداد این قبیل پل ها در جهان زیاد نیست. گرچه هنوز معدودی از این ساختمان های قرون وسطی در اروپا وجود دارد. در انگلستان نمونه زیبایی از این گونه بناها را می توان دید که همان پل مونو (Monnow) در مان موث (Monmouth) ولز است که آن قدر خوشبخت بوده که دست زمان و چرخ های ترقی لطمه چندانی به آن وارد نیاورده است.
در نزدیکی پل شهرستان، چایخانه ای کثیف و بدترین نوع خوابگاه، که متکدیان آن را اشغال نموده اند، دیده می گردد. محله شهرستان، که در دوران عظمت اصفهان محل سکونت ثروتمندان بوده، اکنون اثری از بهداشت در آن نیست و خانه های آن را کلبه های گلی تشکیل می دهند. زاینده رود در فاصله کمی از پل حوضچه ای تشکیل داده که خود استخر زیبایی شده و محل شنای اروپاییان است. در وسط تابستان، در اطراف پل حتی یک برگ سبز که سایه افکن باشد وجود ندارد.
گردشگر هندی در آبان 94 از این پل ساده و زیبا سخن گفته است:
پل شهرستان آخرین و قدیمی ترین پل اصفهان است. ابتدا نمی خواستیم به آنجا برویم؛ چون کمی دور از مرکز شهر است اما مسرورم که رفتیم. آرام ترین جا است و دلنشین تر از دیگر پل ها برای کسی است که بخواهد تنها و در آرامش باشد.
منبع: کجارو / tripadvisor.com